وقتی ناایمنی معادن جان کارگران را می گیرد

وضعیت نامناسب ایمنی معادن در یک دهه گذشته به حدی بحرانی شده است که خبرهای ناگوار معادن تلنگری به مسئولان و متولیان معادن است تا با اهتمام بیشتری نسبت به تجهیز ایمنی معادن اقدام کنند و جلوی تکرار این حوادث را بگیرند.

به گزارش بازتاب اقتصاد، برای چندمین بار بود که از یکی از معادن زیرزمینی بازدید می کردم این بار به دعوت وزارت صنعت، معدن و تجارت قرار شد از معدن منگنز «ونارچ» به‌عنوان بزرگ‌ترین تولیدکننده سنگ منگنز کشور که دارای ۲ درصد از کل ذخایر معدنی کشور است، بازدید کنیم که به اصرار وزارتخانه به قم رفتم هرچند این برنامه خبری نبود ولی بازدید از معادن برایم جذاب بود و اینکه خانواده‌ام در قم هستند مرا ترغیب کرد که در این سفر تیم خبری را همراهی کنم.

دهم آذرماه ساعت ۱۲ بود که به معدن ونارچ قم رسیدیم معدنی که با حدود ۶۰ سال سابقه در جنوب غربی شهر قم واقع شده و راه ارتباطی از قم به معدن ۳۰ کیلومتر است که ۱۸ کیلومتر آن جاده اصلی قم – نیزار و ۱۲ کیلومتر آن راه اختصاصی معدن است. این معدن در محدوده شهرستان کهک قرار دارد همچنین روستای «ونارچ» در ۲ کیلومتری معدن واقع شده و تعداد زیادی از ساکنان آن در این معدن فعال هستند.

پیش از اینکه وارد معدن شویم مدیر ایمنی معدن منگنز قم درخصوص ایمنی معادن نکاتی را ارائه کرد و گفت که در ۱۰ سال گذشته به خاطر ارتقای ایمنی این معدن هیچ حادثه ای رخ نداده است و حتی یکی از کارگاه های این معدن را به خاطر ناایمن بودن و حفظ جان کارگران یک هفته ای است که تعطیل کرده اند، هر چند برادر خود این مدیر ایمنی در چندین سال گذشته و در یکی دیگر از معادن به خاطر بروز یک حادثه، پای خود را از دست داده بود.

با یک مینی بوس آبی رنگ قدیمی که همه پرده های آن کشیده شده بود و داخل مینی بوس تاریک بود به ورودی معدن رسیدیم لباس های معدن و چکمه ها را پا کردیم هرچند که خبرنگارها درباره سایز و شماره چکمه ها بحث می کردند و هیچ کدوم بهاندازه پاهایشان نبود بلاخره آماده ورود به معدن شدیم.

با یک کلاه ایمنی به همراه چراغ نوری که در بالای آن تعبیه شده بود راهی معدن شدیم قرار بود با یک آسانسور آهنی تا ۲۹۰ متر به قعر زمین برویم روی درب آهنی این آسانسور نوشته شده بود «سلامت برگشتن شما از کار آرزوی فرزندانتان می باشد از وسایل ایمنی استفاده کنید» هر چند این جمله نشانگر نکات ایمنی بود ولیبه قدر تلخ بود که ته دل انسان را خالی می کرد.

یکی از کارگران معدن که در نزدیکی آسانسور ایستاده بود و لباس هایش سیاه و چهره اش گرد و خاکی بود، سوال کردم آیا از اینکه به معدن بروی و حادثه ای پیش بیاید نگران نیستید؟ استرس ندارید؟ آیا حوادثی که در معادنی مانند طبس افتاد شما را از کار کردن در معادن دلسرد نکرد؟ ولی او نگاهی به من کرد و گفت حادثه معدن طبس خیلی تلخ بود و حتی دوستانمان را از دست دادیم اما این شغل ماست و نسبت به آن تعهد داریم و همه چیز را به خدا سپرده ایم پس جای نگرانی ندارد.

آنقدر محکم این جملات را گفت که نشانه عشق و وجدان کاری را نشان می داد. بله واقعا حادثه انفجار در معدن زغال سنگ «معدنجو» طبس که حوالی ساعت ۲۱ شنبه‌ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ در پی تصاعد آنی گاز متان در ۲ بلوک B و C اتفاق افتاده بود و منجر به حبس معدنکاران شده بود خیلی غمبار بود هر چند که عملیات امداد و نجات برای خارج کردن معدنکاران گرفتار در معدن تا صبح چهارشنبه چهارم مهر ماه ادامه یافته بود اما در مجموع پیکرهای ۵۳ جانباخته از تونل‌های معدن خارج شده و تعدادی نیز مصدوم شده بودند.

بالاخره، وارد آسانسور شدیم دو نفر از مهندسان معدن ما راهمراهی می کردند و نکاتی را تذکر میدادند. وارد محوطه معدن شدیم، نور کم سوی لامپ ها، پله های باریک و نزدیک به هم، دیواره های نم کشیده و بوی خاک، کف زمین خیسخورده، راهروهای پیچ در پیچ و تو در تو، و یک ریلی که از وسط معدن برای عبور واگن های معادن تعبیه شده بود، همه اینها راه رفتن در معدن را کند کرده بود اما سایر معدنکارانی که در داخل معدن بودند به راحتی و به تندی حرکت می کردند و چند تا پله را یکی می کردند گویی تمام مسیر معدن را از حفظ هستند.

البته این معدن دارای ۲ بخش بود بخش اول معدن در قعر ۲۹۰کیلومتری و بعدی در ۳۴۰ متری بود که به خاطر مسائل ایمنی و همزمانی با ساعت شیفت کاری معدنکاران ما را از بردن به معدن ۳۴۰ متری معاف کردند.

در طول مسیر خبرنگاران از یکدیگر عکس می گرفتند و در مورد قسمت های مختلف معدن سوال می کردند تا اینکه به انتهای محدوده بازدید رسیدیم یکی از مهندسان معدن شروع کرد در خصوص نحوه استخراج معادن توضیح داد. در انتهای ریل این معدن یک واگن بود که در آن سنگ های منگنز وجود داشت که برایمان جذاب بود. کارگرانی در آن سوی محدوده معدن مشغول به کار بودند هر چند تنها از طریق نور کلاهشان، هالهای از سیاهی دیده می شدند اما صدایشان در معدن پیچیده بود، به ادای احترام به آنها «خدا قوت» گفتیم.

وارد آسانسور شدیم و همین مسیر را با همان مینی بوس بازگشتیم و لباس های که به خاطر گوگرد منگنز به رنگ قرمزی در آمده بود را تحویل دادیم همه همکاران مسیر را به مقصد تهران ترک کردند و اما من به خانه پدرم رفتم درباره معدن و نحوه بازدید از من پرسیدند هر چند با آب و تاب برای آنها تعریف کردم اما در ذهنم همچنان به حوادث معادن و فوت کارگرانی که قربانی حوادث می شدند فکر می کردم.

انگار حوادث معادن تمامی ندارد، بعد از حدود ۱۰ روز دقیقا در ۲۰ آذرماه بود که خبری از وزارت صنعت، معدن و تجارت منتشر شد که در آن نوشته بود «یک نفر در حادثه معدن ونارچ قم فوت کرد» در جزییات این خبر آمده بود در ساعت ۱۱ روز سه شنبه ۲۰ آذرماه معدن ونارچ دچار حادثه شد که یک نفر فوتی داشته است؛ محل حادثه کارگاه استخراج در عمق ۳۴۰ متری زمین بوده که در اثر اصابت سنگ لق سقف کارگاه در حین پیکور زنی این حادثه رخ داده است.

به قدری این خبر تلخ بود که باور نکردم و به روابط عمومی وزارتخانه زنگ زدم تا جزییات را جویا شوم. دوباره تمام خاطره سفر به این معدن برایم مرور شد باز هم بی توجهی هایی که جان معدنکاران زحمتکش را می گیرد و خانواده هایی که داغدار می‌شوند.